بوی بد نفرت

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که می خواهد با آنان بازی کند .او با انان گفت که فردا هر کدام،یک کیسه پلاستیکی بر دارند. و درون ان،به تعداد آدم هایی که از آنها بدشان می آید سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان باورند .فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه برخی 2،برخی3 و برخی تا 5سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت که تا یک هفته ،هرکجا که میروند ،کیسه پلاستیکی را با خود ببرند روز ها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع به شکایت از بوی نا خوش سیب زمینی های گندیده کردند.به علاوه انانی که سیب زمینی بیشتری در کیسه خود داشتند،از حمل این بار سنگین،خسته شده بودند.پس از گذشت یک هفته ،بازی سرانجام تمام شد و بچه ها راحت شدند .معلم از بچه ها پرسید :از اینکه سیب زمینی ها را یک هفته با خود حمل میکردید ،چه احساسی داشتید ؟بچه ها از اینکه مجبور بودند سیب زمینی های سنگین و بد بو را با خود به همه جا ببرند ،شکایت داشتند .آنگاه معلم منظور اصلی خود را از ان بازی ،چنین توضیح داد:این درست شلبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می دارید و همه جا با خود میبرید .بوی بد کینه و نفرت ،قلب شما را فاسد میکند و شما ان را همه جا همراه خود حمل میکنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید،پس چه طور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر،در دل خود تحمل کنید؟

منبع اصلی :اینترنت

مهندس عطاالله راستگو

منبع من:مجله شادکامی شماره 45

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ق.ظ

خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد