سپاس خدای را که چون بخوانمش اجابتم کند هر چند من در اجابت دعوت او کندی کنم!
سپاس خدایی را که چون از او چیزی بخواهم عطا کند هر چند اگر او از من چیزی طلبد بخل ورزم!
سپاس او را که هر گاه اراده کنم برای قضای حاجاتم ندایش کنم و بی هیچ واسطه ای هر گاه بخواهم با او خلوت نمایم!
بخشی از مناجات ابو حمزه ثمالی
در گذر عقربهها، دوست دارم با تو بگویم از افق آینههای پرآواز تا بلور آب و شرط سینِ سلام، که سلام بهانه خوبی است برای ادای دوستیهای قضاشده و باقی اقوال، حدیث نفس است.
وبلاگ بسیار قشنگی داری. قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال.
یه دست مریزاد به خاطر این قشنگی.
و یه سلام گرم به گرمای خورشید عالمتاب تقدیم به تو دوست گرامی
یلدا هستم و در کلبه تنهایی خود که به نام «زمزمههای شب یلدا» ، آن مهربان بزرگ را که در کتاب شگفتش به قلم سوگند خورده، به یاری میطلبم و سرشار از بهار و بابونه و باران، به همین شکل ساده از چیزی که شعر است سخن میگویم. خوشحال میشوم که یک گوشه چشمی هم به وبلاگ من داشته باشی و شعرهایم را بخوانی و مورد انتقاد سازنده خود قرار دهی. و اگر با تبادل لینک موافقی، حتماً خبرم کن
سلامتی و تندرستی و موفقیت شما - آرزوی قلبی یلداست.