زندگی مثبت ۴

به تدبیر جنگ بد اندیش کوش / مصالح بیندیش و نیت بپوش

منه در میان راز با هر کسی / که جاسوس همکاسه دیدم بسی

سکندر که با شرقیان حرب داشت / در خیمه گویند در غرب داشت

چوبهمن به زاولستان خواست شد / چپ آوازه افکند و از راست شد

اگر جز تو داند که عزم تو چیست / به آن رای و دانش بباید گریست

کرم کن نه پرخاش و کین آوری / که عالم به زیر نگین آوری

چو کاری برآید به لطف و خوشی / چه حاجت به تندی و گردن کشی ؟

نخواهی که باشد دلت دردمند / دل دردمندان بر آور ز بند

به بازو توانا نباشد سپاه / برو همت از ناتوانان بخواه

دعای ضعیفان امیدوار / ز بازوی مردی به آید به کار

هر آن کستعانت به درویش برد / اگر بر فریدون زد از پیش برد

 

شعری رو که شاید خوندین از سعدی هستش. یک بار دیگه این شعر رو با دقت بیشتری بخونین.به نظر شما سعدی داره چی میگه؟؟؟؟ به من و شما. سعدی حاصل عمرش و تمام جهان دیدگی خودش رو داره با این شعر به ما میگه . یک فرمول کلی برای زندگی. در بیت اول مارو توصیه میکنه که نیت پوشی بکنیم و هر چیز رو به هر کس نگیم (همان اصل طبقه بندی اطلاعات که امروز با پیشرفت علوم کامپیوتر و تغییر چهره سیاست داره خود نمایی میکنه) . در بیت دوم سعدی حاصل عمرش را به رخ ما میکشه. جاسوسان همکاسه. همه ما با این جاسوسان همکاسه رفت و آمد داریم و ناگزیر از این کار هستیم . در بیت سوم سعدی ما رو با تاریخ همراه میکنه. گویند که اسکندر در هنگام لشکر کشی به شرق بر خلاف رسم زمان خود عمل کرد.رسم بر این بود که فاتحان روزگار در لشکر کشی ها درب خیمه خود را به سوی سرزمین مورد نظر باز میکردند. اما اسکندر در لشکر کشی برای فتح شرق درب چادر خود را به سوی مغرب میگوشود و وقتی علت را از او پرسیدند گفت : نمیخواهم که باد اخبار چادر مرا به شرق ببرد. باز هم بیت چهارم با تاریخ همراه هستیم. باز گویند که وقتی بهمن برای کین خواهی خون پدرش که به دست رستم کشته شد (اسفندیار)تصمیم میگیرد که به زابلستان برود و طایفه رستم را نابود کند. برای این کار بهمن شایع میکنه که داره از سمت چپ به شهر وارد میشه  ولی بر خلاف این کار از سمت راست به شهر وارد میشه و دست به کشتار مردم میزنه. در بیت پنجم سعدی تیر آخر رو میزنه .( یک بار دیگر فقط بیت پنجم رو بخونین). در ابیات بعدی سعدی شش اصل برای زندگی بهتر رو بر ما آشکارا اعلام کرده.

یک بار دیگر کلام سعدی رو بخونین و بهش فکر کنین.

 

دوباره

سلام

خسته نباشید.روز و روزگار چه طوره؟ خیلی وقته دیگه چیزی ننوشته بودم ولی به امید خدا تصمیم دارم کمی جدی تر امور وبلاگ رو پیگیری کنم.

این مدت مشغول امتحلنام بودم .الان کمی سرم خلوت تر شده و به امید خدا یک سری تصمیماتی دارم که امید وارم بتونم انجامشون بدم. حدود دو هفته پیش بود یک روز داشتم میرفتم به سمت میدون انقلاب برای جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران (فن ترجمه زبان) در راه اتفاقی افتاد که میخوام بگم .یک خانوم و آقا سوار بر موتور جلوی چشام یهو موتوره لیز خورد و راننده نتونست اون رو کنترل کنه و اونها واژگون شدن و روی زمین کشیده شدن خانومه چیزیش نشد. ولی آقا در ایتدا حال خیلی مساعدی رو نداشت زنگ زدم اورژانس و مقدار کاری رو که از دستم بر می اومد رو انجام دادم.ساده تر ین کاری رو که انجام دادم باعث شد اون مرد احتمالا فلج نشه.خیلی ساده نگذاشتم که اونو از جاش تکون بدن و با راه هایی که میدونستم اون رو نشوندم و بازم نذاشتم بلندش کنن الان که به اون روز فکر میکنم میبینم که چه راحت در مقابل بقیه ایستادم و بر خلاف نظر مردم درست عمل کردم. علتش این بود که حدود 2 سال قبلش در کلاسهای کمک های اولیه هلال احمر شرکت کرده بودم .

میخوام بگم اگر میتونین حتما شرکت کنین.یک حرکت ساده باعث شد که یک نان آور خانواده فلج نشه. برید یاد بگیرید .هم برای خودتون خوبه و هم برای دیگران. مشابه همین اتفاق هم چند روز بعد در اتوبان اشرفی اصفهانی برام افتاد من و دوستم در راه بودیم که باز یک موتور سرنگون شد پسری که عقب نشسته بود چیزیش نشد ولی نفر جلو از حال رفته بود تقریبا .داشتن اونو میکشیدن که من و دوستم نا خوداگاه فریاد زدیم که نکشش.(همه مارو نگاه کردن).

میدونی این شعر رو شنیدی که میگه:

میروم دل مردگی ها را ز سر بیرون کنم

گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم

بر کلام ناهماهنگ جدایی خط کشم

در سرود آفرینش نغمه ای موزون کنم

میخوام دوباره برگردم به جریان .یه مدت از خیلی چیزا دور کرده بودم خودمو خوب زمان میخواستم تا یه بازآرایی در افکارم بکنم .این ماجرا رو فقط یکی از دوستام و یکی از وبلاگ نویسای عزیز میدونه شکر خدا تونستم باهاش کنار بیام سخت بود ولی الان خیلی احساس بهتری دارم بعد از حدود 9ماه از شک و تردید به یقین برسی که نمیشه

اگه بشه میخوام تو این وبلاگ کمی ترمودینامیک به خورد ملت بدم. نظر شما چیه؟

اگر نقص و بنابر این احتیاج نبود و احتیاج زاینده عمل و عشق نمیشد، حیات از عدم تا به وجود اینهمه راه نمیپیمود.

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم.

اینم شروع کار ترمودینامیکی ما

 

افقی نو

 

می توان رشته این چنگ گسست

می توان کاسه آن تار شکست

می توان فرمان داد:

هان ای طبل گران زین پس خاموش بمان

به چکاوک اما

نتوان گفت مخوان!

((فریدون مشیری))

خطبه غدیر(۱۰)

هان مردمان! همانا حج و عمره از شعائر و آداب و رسوم خدایی است. پس زائران خانه خدا و عمره کنندگان بر  صفا و مروه بسیار طواف کنند. هان مردمان! در خانه خدا حج گزارید که هیچ خاندانی داخل آن نشد مگر بی نیاز شد و مژده گرفت، و کسی از آن روی بر نگردانید مگر بی بهره و نیازمند شد. هان مردمان! مومنی در موقف (عرفات ، مشعر ،منا) نماند مگر اینکه خدا گناهان گذشته ی او را بیامرزد و بایسته است که پس از پایان اعمال حج (با پرونده ای پاک) کار خود را از سر گیرد .هان مردمان! حاجیان دستگیری شده اند و هزینه های سفرشان جبران میشود و جایگزین آن به آنان خواهد رسید.و البته خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد کرد .هان مردمان! خانه خدا را با دین کامل و دانش ژرفای آن دیدار کنید و از زیارتگاهها جز با توبه و بازایستادن (ازگناهان) بر نگردید.هان مردمان! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید همان سات که خداوند عزوجل امر فرموده. پس اگر زمان بر شما دراز شد و کوتاهی کردید یا از یاد بردید ، علی صاحب اختیار و تبیین کننده ی بر شماست. خداوند عزوجل او را پس از من امانتدار خویش در میان آفریدگانش نهاده. همانا او از من و من از اویم. و او و فرزندان من از جانشینان او، پرسش های شما را پاسخ دهند و آنچه را نمیدانید به شما می آموزند.

هان! روا و ناروا بیش از آن است که من شمارش کنم و بشناسانم و در اینجا یکباره به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم .از این روی مامورماز شما بیعت بگیرم که دست در دست من نهید در مورد پذیرش آنچه از سوی خداوند آوردهام  در باره علی امیر المومنین و اوصیای پس از او که آنان از من و اویند و این امامت تا روزی است که او با خداوند قدر و قضا دیدار کند.

هان مردمان!شما را به هر گئنه روا و ناروا راهنمایی کردم و از آن هرگز بر نمی گردم. بدانید و آگاه باشید! آنها را یاد کنید و نگه دارید و یکدیگر را به آن توصیه نمایید و در آن(احکام خدا) دگرگونی راه ندهید. هشدار که دوباره میگویم: بیدار باشید ! نماز را به پا دارید و زکات بپردازید و امر به معروف این است که به گفته ی من (درباره ی امامت) برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید، همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.

هان مردمان! قرآن بر شما روشن میکند که امامان پس از فرزندان اویند و من به شما شناساندم که آنان از او و از من اند. چرا که خداوند در کتاب خود میگوید: ((امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد...)) و من نیز گفته ام که : ((مادام که به قرآن و امامان تمسک کنید، گمراه نخواهید شد.)) هان مردمان! تقوا را، تقوا را رعایت کرده از سختی رستخیز بهراسید همان گونه که خداوند عزوجل فرمود: ((البته زمین لرزه ی روز رستاخیز حادثه ای بزرگ است...)) مرگ، قیامت و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد ،پاداش گیرد. و آن که بدی کرد ، بهره ای از بهشت نخواهد برد.

خطبه غدیر(۹)

هان مردمان! من پیام خدا را برایتان آشکار کرده تفهیم نمودم.و این علی است که پس از من شما را آگاه میکند. اینک شما را میخوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید .آگاه باشید من با خداوند و علی با من پیمان بسته و من اکنون از سوی خدای عزوجل برای امامت او پیمان میگیرم .(ای پیامبر)آنان که با تو بیعت کنند هر آینه با خدا بیعت کرده اند . دست خدا بالای دستان آنان است و هرکس بیعت شکند ،بر زیان خود شکسته و آن کس که بر پیمان خداوند استوار و باوفا باشد ،خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد.

یک جمله

زندگی سایش دستان لطیفی ست که در دست من امروز پر از احساس است.

زندگی حلقه خوشرنگ امید است که در دست عروسان زمین خواهد رفت.

((آرمان داوری))

سلام

تبریک تبریک

بالاخره پرسپولیس قهرمان لیگ شد. این قهرمانی بر تمام کسانی که باهاش حال میکنن مبارک.خداییش گل اول پرسپولیس قشنگ بود دیگه.

و اما.قهرمانی پرسپولیس یه درس هم برای من و ما داشت. اونها تا دقایق آخر هم دست از تلاش بر نداشتن و اینرو میشد در چهره بازیکن ها تک تک احساس کرد اونها حس میکردن و امید داشتن که قهرمان میشن و شدن.

 

خطبه غدیر(۸)

آگاه باشید همانا آخرین امام قائم مهدی از ماست.هان!او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.هشدار!که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.هشدار!که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.هشدار!  که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمای آنان.

هشدار!که او خونخواه تمام اولیای خداست.آگاه باشید!اوست یاور دین خدا.هشدار!که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.هشدار! که او بر هر ارزشمندی به اندازه ارزش او ،و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه نادانی اش نیکی کند.هشدار!که او نیکو و بر گزیده خداوند است .هشدار!که او وارث دانشها و حاکم بر ادراکهاست .هان!بدانید که او از سوی پروردگارش سخن میگوید و آیات و نشانه های او را بر پا کند.بدانید همانا اوست بالیده و استوار.بیدار باشید!هموست که (اختیار امور جهانیان و آیین آنان) به او واگذار شده است.آگاه باشید!که تمامی گذشتگان ظهور او را پیشگویی کرده اند.آگاه باشید!که اوست حجت پایدار و پس از او حجتی نخواهد بود. درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست .هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده او یاری نخواهد گشت.آگاه باشید که او ولی خدا در زمین ،داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است.

دل تنگی های یک آواره در کوچه های ذهن

سرودن پیش پای باران چه تحفه اندکی است. زمانی که در گرماگرم آفتاب درخشان خود را میبینی چه احساسی داری آیا فکر کرده ای که لحظه ای به خورشید این سوزان سرای تا ابد مهر فکر کنی؟ تا به حال با خود اندیشیده ای که آیا خورشید برای چه بر تو و در تو میسوزد؟ آیا خورشید دلت را دیده ای ؟ تا به حال با خورشید حرف زده ای ؟ همین خورشید که بی ادعا خود را در سوزنده ترین گرما میسوزاند تا تو لحظه ای در آرامش سپری کنی.

آری فقط لحظه ای در آرامش . آیا عمر تو در مقابل عمر خورشید بیبش از یک لحظه و لمحه می ماند...؟

تا به حال شده است که در راه به خورشید ناسزا بگویی ؟ تابه حال شده است که از آفتاب ناراحت شوی؟ تا به حال فکر کرده ای که چند بار دل آفتاب رو سوزانده ای ؟ آفتاب تو بالای سر تو نیست . آفتاب تو ،خورشید مهران گرم تو در درون کلبه ای از جنس چوب در قلب توست . تا به حال فکر کردهای که چگونه حرارت تو آن کلبه را نمی سوزاند ؟ تا به حال فکر کرده ای که لحظه ای اگر خاموش شوی خانه خورشید درون تو چه حالی دارد؟

آیا آن موقع میسوزد؟

به خورشیدت و به مهربانی آن فکر کن، اندیشه کن آیا به یاد مادرت افتاده ای آن زمان که با حرارت خورشید گونه خود تو  را از سرمای ترس و وحشت نداشتن ها رها نیده است؟

تنهایی برای خورشید مرگی است که پایانی ندارد . مرگ تنهایی خویشتن را میخواهی ؟

مرگ زوال نیستی برای بودن را میخواهی ؟ 

(هادی شفیعی)

 

زندگی مثبت ۳

به نام خدا

پس از پذیرفتن سختی و تلاش برای بهتر شدن و شناسایی ترسهایمان و عواقب آنها باید هدف های خود و در نهایت در راستای هدفها ،هدف خود رو شناسایی و تبیین کنیم.

این روزها معمولا در سایتها و سمینار ها و مجلات از فیلم راز صحبت میشود و اینکه شما به هر چه فکر کنیند در زندگی تان به وقوع می پیوندد.این واقعیتی غیر قابل انکار است که بیشتر مردم به فکر چیزهایی هستند که آنها را نمیخواهند و دوست ندارند .پس اطبق این اصل که یک اصل بنیادی در تکنیکهای موفقیت فردی می باشد بیشتر از چیز هایی که دوست داریم چیزهایی که دوست نداریم برای ما اتفاق می افتد.

برای اینکه به هدفهای خود دست پیدا کنیم باید به آنها فکر کنیم تا طبق اصل بالا آنها برای ما اتفاق بیافتد .البته فقط فکر کردن کافی نیست .علاوه بر فکر کردن به هدف باید مدام در فکر این بود که چه راهکارهایی ما را به هدف خود میرساند و در راستای آنها تلاش کنیم.

حدیثی از امام علی (ع) است که می گوید: اگر ندانید به کجا می خواهید بروید به هیچ کجا نمیروید .(نقل به مضمون)   در تحقیق که در سال 1950 در یکی از دانشگاههای ایالات متحده انجام شد مشخص شد که 3 درصد افراد شرکت کننده در این بررسی برای زندگی آینده خود هدف و برنامه تنظیم شده ای دارند .این افراد در طی 25 سال کماکان تحت بررسی قرار داشتند و در پایان مشخص شد کسانی که برای خود هدفی معین کرده بودند نسبت به دیگران از وضعیت بهتری و شایسته تری بهره میبرند . پس مشخص کردن هدفها در زندگی برای بهتر زندگی کردن ما نقش بزرگی را ایفا می کند .

یک کاغذ بردارید و به اهدافتان فکر کنید و آنها را بر روی کاغذ نگه دارید و همواره در فکر یافتن راه هایی باشید تا با استفاده از آنها به طور بهتر و مطلوب تری به اهداف خود نایل شوید.

ممکن است در ابتدا این کار کاری بس دشوار به نظر بیاید (راه کارهایی که منتج به دستیابی به اهداف می شود) ولی بعد از وارد شدن به آن مرحله با سینرژی حاصل از کارها قطعا راه رفته ،رفته هموار تر خواهد شد. یکی از دانشمندان برای دستیابی به اهداف خودش در زندگی مشغول تهیه زمان بندی شد . وی دریافت برای اینکه به تمام هدفهایش نایل شود چیزی در حدود 900 سال زمان نیاز دارد . ولی او توانست هدفهای خود را در طی 50 سال طی کند . همواره باید به یاد داشته باشیم که ما کنترل و مدیریت زمان را در اختیار خود نداریم بلکه ما تنها مدیریت و کنترل خودمان را در قبال زمان دارا هستیم پس باید از زمان که خواه و یا ناخواه در حال سپری شدن است در جهت رسیدن به آمال و هدفهای خود سود جوییم.

خوش بختی سراغ کسی میرود که فرصت اندیشه درباره بدبختی را ندارد.

امام علی (ع)